آنچه میخوانید گوشه هایی از وضعیت و زندگی تلخ و سخت سوختبرانی است که سوخت می برند که نان بیاورند اما آتش نصیبشان می شود و جان و عمرشان را می سوزاند.
وقتی صحبت از شغل سخت و طاقت فرسای سوختبری میشود اینطور بنظر می رسد که شخصی یا اشخاصی چندین دبه سوخت را پشت یک ماشین وانت می گذارند و از مسیر سنگلاخی و خاکی از مرز عبور داده و پول اندکی در ازای آن بدست می آورند که بتوانند لقمه نانی تهیه کنند.
این درست است اما تمام واقعیت نیست. اخیرا فیلمی در شبکه های حقوق بشری بلوچستان منتشر شده که گوشه خیلی ناچیزی از حقیقت را نشان میدهند. خودرویی که با تمام توان تلاش میکند از کوه بالا بکشد. و لحظات نفس گیری که برای ما یک لحظه است و برای سوختبران، تمام لحظات زندگی.
خبری از دبه نیست، یک سوختبر در مورد نحوه جابجایی سوخت میگوید:
سوخت را داخل پلاستیک میریزیم. از همین پلاستیک های معمولی! ولی پرس شده هستند.
پلاستیک های پرس شده را جای صندلی عقب می گذاریم و یکی هم در صندوق عقب. داخل صندوق عقب ۴۲۰ لیتر سوخت و جلو هم ۸۴۰ لیتر سوخت میگذاریم. مثل این میماند که روی نارنجک نشسته ایم. این ترس و دلهره همیشه هست، علاوه بر این ترس از حضور ماموران هم هست.
سوختبر دیگری میگوید:
وقتی برای کار سوختبری میروم مادرم دل توی دلش نیست، بیدار میماند تا من برگردم.
واقعا وقتی یک هفته اینها نمیگذارند ما کار کنیم از گرسنگی میمیریم. به بهانه های مختلف هم مرز را میبندند… به بهانه اربعین و … که سوختبرها نتوانند کار کنند».
اما باز اینهم تمام ماجرا نیست، قیمت یک لقمه نان از اینهم بیشتر است؛
سپاه پاسداران همین گذرگاههای سخت را هم با کندن خندق های بزرگ می بندد و راه سوختبران را سد میکند. آنوقت صدها سوختبر می مانند و یک صحرای بی آب و علف و آفتاب داغ و سوزان که باید چاه بکنند و به آب برسند. کدام آب؟
و بازهم قیمت نان بالاتر است؛ سوختبری که بتواند همه این سختی ها را پشت سر بگذارد، هر آن ممکن است با یک گلوله ماموران مسلح و آتش به اختیار سپاه خودش و تمام سرمایه زندگیش را یک جا از دست بدهد. و البته این سوال که بعد از او زن و بچه و مادر و خانواده ای که منتظرش بودند چطور باید نان بدست بیاورند و زندگیشان را بگذرانند، سوالی است بی پاسخ…
اما درد بازهم به اینجا ختم نمیشود؛ بدلیل اینکه نبود شغل در تمامی شهرها و استانها بیداد میکند، بسیاری از جوانان از سراسر کشور برای سوختبری به بلوچستان می روند و این نیز مشکلی است بر روی تمامی مشکلات دیگر.
حقیقت این است که عامل بوجود آمدن چنین شغل کاذب و خطرناکی کسی نیست جز سپاه پاسداران که با غارت سرمایه ها و سلب تمامی فرصتهای شغلی، هموطنان بلوچ را وادار به روی آوردن به چنین شغل سخت و خطرناکی کرده و آنها را به راحتی از دم برق میگذراند و حکومتی که جز به غارت و چپاول اموال مردم و خاک ایران دغدغه ای ندارد.
آیا چاره ای برای خلاصی از این وضعیت دردناک هست؟ و آیا مردم ما محکومند که چنین دردی را تحمل کنند؟
به کانال نه به زندان نه به اعدام در تلگرام بپیوندید
https://t.me/NoToPrisonNoToExecution