زندانی سیاسی گلرخ ابراهیمی ایرایی کیست؟
نام و نام خانوادگی: گلرخ ابراهیمی ایرایی
محل تولد: تهران
تاریخ تولد: ۱۳۵۹
تحصیلات: دیپلم
اتهامات: توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام
محکومیت: ۶ سال زندان
تاریخ آخرین بازداشت: ۱۸ آبان ۹۸
محلهای حبس: زندان قرچک ورامین و بند زنان زندان اوین
گردآوری و تنظیم: دی ۹۷
آخرین بروز رسانی: ۱۹اردیبهشت ۱۴۰۱
این زندانی سیاسی در تاریخ ۱۹اردیبهشت ۱۴۰۱ از زندان آمل آزاد شد
زندانی سیاسی گلرخ ابراهیمی ایرایی فعال مدنی و فعال حقوق زنان، است.
وی در ۱۵شهریور۱۳۹۳ به همراه همسرش آرش صادقی بازداشت شد. سپس در اردیبهشت۱۳۹۴ به اتهام توهین به مقدمات و تبلیغ علیه نظام در شعبه۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۶سال حبس تعزیزی محکوم شد.او به دلیل داستان منتشر نشدهای در دفترچه شخصیاش به توهین به مقدسات متهم شده است.
در این داستان زنی پس از دیدن فیلمی درباره سنگسار یک زن در ایران، از شدت عصبانیت نسبت به احکام مذهبی، اقدام به سوزاندن قرآن میکند.
بازجویان با وجود انکار او، اصرار داشتهاند که این یک داستان نیست و خاطرات شخصی گلرخ ایرایی است.مخالفت با حکم قصاص، امضای بیانیههایی در مخالفت با مجازات اعدام، شرکت در تجمعات، حمایت از زندانیان سیاسی و دیدار با زندانیان سیاسی بخشی از فعالیتهایی است که در حکم دادگاه به عنوان مصداق اتهامات و فعالیتهای ضدامنیتی گلرخ ایرایی ذکر شده و به موجب آن به ۶سال زندان محکوم شده است.
وی در آبان۱۳۹۵ با شکستن درب خانه، توسط مأموران امنیتی، جهت اجرای حکم ۶سال حبس تعزیزی بازداشت و بند زنان زندان اوین، منتقل شد. همسر وی آرش صادقی از روز دستگیری وی در اعتراض به این بازداشت، ۷۰روز اعتصاب غذا کرد.
گلرخ ابراهیمی ایرایی بیانیهها و نامههایی در حمایت از زندانی سیاسی زندان رجایی شهر (گوهردشت) حین اعتصاب غذای سال۱۳۹۶، حمایت از محاکمه قتلعام شدگان سال۱۳۶۷، حمایت از زندانی سیاسی محمد نظری حین اعتصاب غذا، حمایت از تظاهرات و قیام سراسری مردم ایران در دی۱۳۹۶، محکومیت قتلعام سال۱۳۶۷ و … را امضاء و منتشر کرده است.
همین فعالیتها، باعث پروندهسازی و انتقال وی و همبندش زندانی سیاسی آتنا دائمی در ۴بهمن۱۳۹۶ به زندان قرچک ورامین که محل زندانیان عادی است و بسیار غیربهداشتی میباشد، شد.
وی و آتنا دائمی در ۱۴بهمن۱۳۹۶ در اعتراض به این انتقال و با خواسته برگشت به زندان اوین دست به اعتصاب غذا، زدند. زندانیان سیاسی ازجمله سعید شیرزاد و ابوالقاسم فولادوند، در حمایت از وی دست به اعتصاب غذای محدود زدند.
زندانی سیاسی سهیل عربی هم از ۴بهمن۱۳۹۶ به مدت ۵۶روز در حمایت از گلرخ ابراهیمی ایرایی و آتنا دائمی، دست به اعتصاب غذا زد. عفو بینالملل و تعدادی از سازمانهای حقوق بشری و شخصیتها از وی حمایت کرده و خواهان آزادی وی شدند.
گلرخ ابراهیمی ایرایی تا ۴اردیبهشت۱۳۹۷ اعتصاب غذایش را ادامه داد و یک هفته آخر هم دست به اعتصاب غذای خشک زد. وی در ۱۴فروردین۱۳۹۷ به حالت اغما و بیهوشی افتاد و به بیمارستان بیرون زندان، منتقل شد. وی در ۴اردیبهشت۱۳۹۷ به درخواست تعداد زیادی از خانوادههای زندانیان سیاسی، جانباختگان و فعالین مدنی، بعد از ۸۲روز اعتصاب غذایش را شکست و در پیامی صوتی از همه کسانی که در کنارش ایستاده بودند، تشکر کرد.
بدنبال این اعتصاب غذا، مسئولان زندان مجبور شدند گلرخ ابراهیمی ایرایی و آتنا دائمی را به زندان اوین برگردانند.
گلرخ در تاریخ ۳ آبان ۹۵ با اولین پرونده سازی در زندان مواجه شد و وقتی در ۱۹ فروردین ۹۸ با پایان دوران محکومیتش آزاد شد بعد از ۷ ماه در ۱۸ آبان ۹۸ در منزلش، توسط نیروهای امنیتی، بازداشت شد و برای تحمل حبس از بابت پرونده جدید به زندان قرچک ورامین منتقل شد.
او در اولین پرونده سازی در زندان به سه سال و ۷ ماه حبس محکوم شده بود. (بر اساس ماده ۱۳۴ مدت ۲ سال و ۱ ماه ازا ین حبس برای اوقابل اجرا و هم اکنون در حال گذراندن این حکم است)
گلرخ در ۲۳ آذر ۹۹ با ضرب و شتم از زندان قرچک به اطلاعات سپاه (بند ۲ الف زندان اوین) منتقل شد و ۴۳ روز بعد در تاریخ ۵ بهمن ۹۹ به زندان قرچک برگردانده شد اما دقایقی بعد بدون تحویلگیری وسایل شخصی اش به بند زنان زندان آمل تبعید شد.
وی از بابت پرونده جدیدی که در دوران حبس در زندان قرچک ورامین توسط دادگاه انقلاب تهران برعلیهش گشوده شد به یک سال حبس تعزیری، دوسال محرومیت از عضویت در گروهها و دستجات سیاسی و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.
شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری دادگاه را بصورت غیابی برگزار کرد و حکم، در زندان آمل به گلرخ ابلاغ شد.
در حالیکه گلرخ از جلسه دادگاه کاملا بی خبر بود اما مسئولان زندان مدعی شدند که او آگاهانه در جلسه شرکت نکرده است.
وی از تاریخ ۵ بهمن ۹۹ در تبعید در زندان آمل بسر میبرد.
متن نامه گلرخ ابراهیمی ایرایی از زندان اوین :
ما که درد را و فقر را و سقوط به قعر دره ی ارتجاع را و بیش از یک قرن استبداد را تاب آوردیم. ما که تازیانه خوردیم و ایستادیم. کشته دادیم و ماندیم. سفره های بی نان گشودیم و ادامه دادیم. بر گور قلم، سرود آزادی خواندیم و از پای ننشستیم و حال بر دیوار لرزان و پایه های ارتجاع می کوبیم.
تا لرزشی دوباره. تا عمیق تر شدن ترک های افتاده بر پیکر استبداد ایستادهایم حتی اگر دشنه ی زهرآگین دژخیم، پهلویمان را دریده قصد جان مان را کنند.
ایستادهایم در کنار کارگرانی که حقوق معوقه شان مرز ماه و سال را درنوردیده است. ایستادهایم با رانندگانی که هراسی از شاخ و شانه کشیدن های او که خود را قاضیالقضات میخواند به دل راه ندادهاند و مصرند بر احقاق حقوق پایمال شده شان.
ایستادهایم با معلمان در بند که دانشآموزان شان مهر دیگری را بی آنان آغاز کردهاند.
با کولبران کردستان هدف گلوله ی کین قرار گرفتیم و با فعالان محیط زیست به آتش کشیده شدیم. با کودکان بلوچ در کپرها کلاس درس برپا نمودیم و دستان یخ زده مان را در تصور کانکسهای وعده داده شده به مردم زلزله زده کرمانشاه گرم نمودیم.
با مسکن مهر آوار شدیم. و با اندوختههای مالی کشور ته کشدیم. با خوزستان ریهها را از ریزگردها پر کردیم و با دراویش تن به باتوم و سر به دار دادیم.
با دهه ی شصت در دشت بی فرهنگی خود غوطه خوردیم و بر تن داریم هنوز ترکه ی بیداد آن را.
با قتل های زنجیرهای کاردآجین شدیم و با قیام اعتراضی هشتاد و هشت طعم فریب را چشیدیم و به خانههایمان کشانده شدیم.
با اقلیت های مذهبی از حقوق شهروندی محروم ماندیم و گورستان هایمان زیرو رو شد و به بند کشیده شدیم و وادار به جلای وطن گردیدیم.با هزاران هم وطن در دردی مشترک به تماشا نشستیم مصادره ی اموال هموطنانمان را.
با دختران شین آباد زجر کشیدیم و در اردوهای دانش آموزی دست و پای مان را از دست داده روانه ی بیمارستان و گورستان شدیم. در کوی دانشگاه قلع و قمع شدیم و ناپدید شدیم و به زنجیر کشیده شدیم.
تاوان خالی بودن صندوق های ارزی کشور و به یغما رفتن بودجه و اقتصاد ورشکسته و صعود حیرت آور تورم افسار گسیخته و نوسانات بازار را به سیلی و سرخی گونه پرداختیم و در نمایش چند دقیقه ای رسانه ای، داستان کهنه و نخ نما را به تماشا نشستیم و با وعده ی اعدام قربانیان دست چین شده، بر این تراژدی تلخ و تکراری اندوهگین شدیم.
تاب آوردیم ناتوانی و عدم مدیریتی فاحش را که ختم شد به فقر و خفقان و بدنامی بینالمللی و سرافکندگی و رسوایی و تنزلمان داد به پایین ترین رتبه های سربلندی و نائل مان نمود به اوج قله های فساد و فحشا و فقر فرهنگی.
تاب آوردیم جا ماندن لنگه کفش های سفاهت را بر دیوار سفارت این کشور و آن کشور که حال به تلنگری شان دچار بحران میگردیم. به نام تروریست و منافق و داعشی و لامذهب سر به دار شدیم و تفتیش عقاید شدیم و محروم از حق تحصیل.
اما همچنان پیگیر ماندیم بر خواسته های برحق مان – تا آزاد شدن فعالیت احزاب، اصناف و اتحادیه ها – تا توقف اعدام – تا آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی – تا شکسته شدن فضای انحصاری رسانهها – تا برچیده شدن دادگاههای فرمایشی و پایان دادن به خفقان و فضای امنیتی حاکم بر جامعه – و تا توقف خصوصی سازی ها و بازگرداندن اموال فرودستان از جیبهای غیر بر سر سفره شان حتی اگر دوباره و دوباره به زنجیرمان کشند ایستادهایم و مصریم بر احقاق حقمان در این روزهای پر التهاب که پاسخ اعتراض را به حبس و شکنجه و ترور و اعدام خواهند داد.
«ز ژرفِ آتش و خون، به صبح توده نوید خواهیم داد، رهایی خلق ایران را ، که نبرد ما را آیین است، حتی اگر کهکشان فردایش ز خون مان و ز سرخِ چهرهامان آذین بندد» نقاب تزویر و ریای مکارانه به زیر افکنده شد.
باشد که تاج استبداد در هم شکنیم.
گلرخ ابراهیمی ایرایی – بند زنان زندان اوین – دیماه ۹۷
به کانال نه به زندان نه به اعدام در تلگرام بپیوندید
https://t.me/NoToPrisonNoToExecution