مراسم یادبود بکتاش آبتین توسط دوستان و همبندان او در بند هشت زندان اوین برگزار شد
زندانیان سیاسی زندان اوین، با برگزاری مراسم یادبود بکتاش آبتین، یاد این شاعر و نویسنده ارزنده را گرامی داشته و با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» بر این خواسته برحق تاکید کردند.
کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، ساعت ۶ بعدازظهر روز ۲۰ دیماه ۱۴۰۰، مراسم بزرگداشت بکتاش آبتین با حضور زندانیان بند هشت زندان اوین در سالن اجتماعات زندان، برگزار شد. این مراسم به مدت یک ساعت به طول انجامید و در ساعت هفت و پانزده دقیقه به پایان رسید.
زندانیان در این مراسم با سردادن شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد، ضمن بیان خاطراتی از ارزشهای والای انسانی بکتاش آبتین و همچنین قرائت متون و اشعار زیبا، یاد او را گرامی داشتند.
مراسم با اجرای ایوب احراری و خواندن قطعه شعری از بکتاش آبتین و یادآوری اخلاق و ارزشهای والای انسانی بکتاش شروع شد.
پس از آن به احترام بکتاش، یک دقیقه سکوت اعلام شد و سپس قطعه شعری از یکی از کتابهای بکتاش قرائت شد.
پس از آن آرش گنجی بیانیه کانون نویسندگان را در خصوص قتل آبتین قرائت کرد.
سپس مجری برنامه در مطلبی یادآوری کرد که در برنامه بیست و سی بکتاش آبتین بعنوان یک زندانی امنیتی خوانده شده و اشاره ای به شاعر و فیلمساز بودن او نشده است.
در ادامه همبندیان بکتاش از جمله زندانی سیاسی جواد لاری خاطراتی از بکتاش تعریف کردند. جواد لاری یادآوری کرد که در بند ۲۰۹ بکتاش به بازجوی خود گفت من منتقد بودم ولی شما با این کارهایتان من را دشمن خودتان کردید.
مهران رئوف نیز درباره فعالیتهای صنفی بکتاش در بند صحبت کرد.
سپس حمید حاج جعفرکاشانی قطعه شعر و دلنوشته ای برای آبتین قرائت کرد که در آن از ستار بهشتی، وحید صیادی نصیری، علیرضا شیرمحمدعلی و بهنام محجوبی که همه توسط دستگاه قضائیه به شیوههای مختلف به قتل رسیدند، یاد کرد.
سپس سینا ظهیری از خاطرات و زحمات بکتاش برای زندانیان گفت. آقای ظهیری اشاره کرد که بکتاش، صندوق حمایتی برای اتباع خارجی زندانی زندان اوین اختصاص داده بود. او همچنین پشتیبانی از زندانیان تازه وارد را بر عهده داشت که اگر وسیلهای لازم دارند بکتاش برایشان تهیه کند.
مصطفی خسروی شعری که یکی از زندانیان برای بکتاش سروده بود را خواند.
امیرحسین میرخلیلی از کارهای بکتاش و دفاع از اتباع زندانی داخل زندان اوین صحبت کرد. او گفت بکتاش حتی مقابل زندانبانان ایستاده بود برای دفاع از کسانی که ایرانی و سیاسی هم نبودند. وی گفت : «بکتاش شرافتمندانه زیست، شرافتمندانه حبس کشید و شرافتمندانه مرد».
در انتها خسرو صادقی از افرادی که برای تدارک مراسم زحمت کشیدند تشکر کرد و با یک متن بسیار زیبا و شعری از سیاوش کسرایی (شعر باور او) در خصوص قتل های زنجیره ای که به همین صورت ادامه دارد و آزاداندیشان را به قتل می رسانند خواند. او گفت یک روزی آزادیخواهان را کارد آجینشان میکردند و الان به این صورت آنها را به قتل میرسانند.
در آخر برنامه مصطفی خسروی بیانیه زندانیان در خصوص قتل بکتاش را با عنوان قتل سیستماتیک زندانیان سیاسی خواند. در انتهای بیانیه، تمام زندانیان شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد را سردادند.
در پایان آرش گنجی به سهم خود به نمایندگی از کانون نویسندگان از برگزارکنندگان مراسم یادبود بکتاش آبتین، تقدیر و تشکر کرد.
بیانیهی زندانیان سیاسی که در مراسم یادبود بکتاش آبتین خوانده شد از این قرار است:
متن کامل بیانیه:
مینویسم بادم
حتی در قفس آزادم
چگونه میشود در من ایستاد
چگونه میشود بر من فرمان ایست داد
بیانیهی زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی در مورد مرگ بکتاش آبتین
قتل سیستماتیک زندانیان سیاسی
مرگ با دیگر دندانهای تیز اما پوسیدهخود را نشان داد. این بار نویت بکتاش آبتین بود که به جرم ناکرده و دفاع صرف از حق آزادی بیان خود و دیگران، کتبسته به مقتل برده شود. بله، جرم ناکرده، زیرا جرم سیاسی در این کشور هیچگاه نیازمند سند و مدرک نبوده. زیرا زندانی سیاسی، منحصرا به دلیل بیان اندیشههای دیگرگونهی خود در کلام و زندگی خویش که با هیچ نوع وصف مجرمانهای جور در نمیآید به جرم سیاسی متهم میشود، اندیشههایی که تنها وصف مجرمانهاش عدم تطابق با میل حاکمان است و با بروز چنین اندیشههایی گویا مجموعهی سیاسی-نظامی حکومتی را تهدید میکند که مجهز به عنوان تسلیحات گرم و ضد شورش و متنوعترین موشکها و زرهپوشهای خیابانی است.
همین ظاهر تا بن دندان مسلح در برابر مردم بیدفاع که جز صدای اعتراض ابزار دیگری برای طرح خواستهای خود ندارند گویای ضعفی بنیادین در تشکیلات حکومت است. از این مضحکتر هنگامیست که زندانیان سیاسی محبوس در زندانها نیز موجب ترس و وحشت حاکمان میشوند و با توسل به روشهای حیلهگرانه در صدد قتل آنها برمیآیند.
بکتاش، همچون سایر زندانیان جمهوری اسلامی، از یک سو به دلیل شرایط بهداشتی اسفناک زندان، محکوم به مرگ تدریجی بود و از سوی دیگر هنگام بروز بیماری کرونا محکوم به مرگ قطعی شد. او که در پی بروز علائم کرونا در تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۰ به بهداری اوین مراجعه کرده بود از سوی کادر پزشکی اوین مورد معاینه قرار گرفت. اما به جای رسیدگی قطعی، او را به انواع مسکنها بستند تا مثل همیشه علائم را لاپوشانی کنند. بکتاش در سه روز متوالی در تاریخهای ۱۱، ۱۲ و ۱۳ آذر نیز باز به بهداری مراجعه کرد که بینتیجه ماند.
بیماری سرانجام افسار گسیخت. بکتاش که در تب ۳۹ درجه گُر میگرفت بار دیگر در تاریخ ۱۵ آذر به بهداری بند ۸ اوین مراجعه کرد و اینبار با اصرار توانست «مسئولان» را مجبور به اعزام خود به بیمارستان کند. بیماری کرونای بکتاش در بیمارستان طالقانی که طرف قرارداد اوین است محرز شد اما به دلیل رسیدگی ناکافی و وضع شرمآور این بیمارستان خانوادهی او با مراجعههای مکرر به اوین توانستند بکتاش را از بند و زنجیر زندان مرخص کنند تا در بیمارستانی مناسبتر و بدون تدابیر امنیتی درمان واقعی را شروع کنند.
این در شرایطی است که عالیترین مقام مسئول اوین نیز به رغم نامهنگاریها و درخواستهای متعدد زندانیان برای سرکشی در بندها نه تنها سایهی «مبارک» خود را به زندانیان نشان نمیداد بلکه از ارائهی دلیل دائر بر عدم حضور در ناحیهی تحت نظارت و مسئولیت خود شانه خالی میکرد.
باری، طبق اظهارات پزشکان بکتاش، اگر فقط یک الی دو هفته زودتر روند درمانی آغاز میشد نه نیاز به خواب مصنوعی بود نه نیاز به کشت سلولهای بنیادین ریه. تا آنکه جسم نیمهجانش پس از چندین روز تقلا برای زندگی ظهر شنبه ۱۸ دیماه ۱۴۰۰ چهرهی کریه مرگ را دیدار کرد. شما بگویید، آیا این مصداق قتل عمد نیست؟!
طرفه آنکه رسانههای رسمی جمهوری اسلامی (شبکهی خبر) ساعتی پس از درگذشت بکتاش در پربینندهترین ساعت پخش زیرنویس میکنند که وی به دلیل ابتلا به سینوزیت درگذشته و رسواتر آنکه چند ساعت بعد در برنامهی خبری بدنام ۲۰:۳۰ متنی قرائت میشود که بکتاش پس از بارها استفاده از حق مرخصی پس از ۳۵ روز بستری در بیمارستانی که خانوادهی او برای او تعیین کرده بودند جان سپرد. چنین است بحران خبری حکومتی که به ناگاه در برابر وجدان بیدار و پرسشگر جامعه قرار گرفته.
جریانی که با کلید خوردن پروژهی قتلهای زنجیرهای آغاز شد و جان دو تن از شریفترین اعضای کانون نویسندگان ایران، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، را گرفت هنوز ادامه دارد. اگر دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی به هر دلیلی دیگر نمیتواند مانند آن سالها در روز روشن، دگراندیشان را خفه کند راههای «تمیزتری» برای بریدن صدای منتقدان پیدا کرده است. مورد بکتاش، نمونهی آن.
کسانی که در زندانهای جمهوری اسلامی سرکرده باشند این روشها را نیک میشناسند. در همین بند ۸ اوین کسانی هستند که مرتکب جرائمی محرز شدهاند اما چون نور چشم جناحی از حاکمیتاند از باکیفیتترین شرایط زندگی در اتاقهای خود بهرهمندند و حتی با اخذ رای باز عمدهی مدت محکومیت خود را در بیرون از زندان سپری میکنند: بوزینگانی از قماش دزدان بزرگ.
مرگ بکتاش در زندان، اولین مورد نیست. هنوز یک سال از مرگ بهنام محجوبی نمیگذرد. ولی دریغ بگویید که هنوز در زندانهای جمهوری اسلامی، زندانیان سیاسی هستند که به دلیل شرایط نازل یا وضع غیرانسانیترین مجازاتها و ایجاد شدیدترین اوضاع روانی، به مرگهای مشکوک دچار میشوند.
ما زندانیان سیاسی زندانهای جمهوری اسلامی، ضمن همدردی با خانوادهی بکتاش آبتین، کانون نویسندگان ایران، همبندان عزیز و دلاور او، با مقصر دانستن قوهی قضائیه و سازمان زندانها، چنانکه همبندان او در بیانیهی پیشین هشدار داده بودند، این ضایعهی جبرانناپذیر را به جامعهی روشنفکری ایران و همهی دگراندیشانی که رویای جهانی بهتر دارند تسلیت میگوییم.
جمعی از زندانیان سیاسی زندانهای جمهوری اسلامی
۱۹ دیماه ۱۴۰۰
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
سید افخم ابراهیمی، محمد ابوالحسنی، ایوب اهراری، صادق امیدی لپوندی، کیوان باژن، مهران بیات، رامین پارسا، پیمان پورداد، آرش جوهری، حمید کاشانی، معین حاجیزاده، علیاصغر حسنی راد، مجید حسینینژاد، مصطفی خسروی بابادی، مهدی دارینی، احمد دهقان، مهران رئوف، خسرو صادقی بروجنی، کیوان صمیمی، محمود علینقی، ابوالفضل غسالی، سیروس قرچه، پارسا گلشنی، آرش گنجی، مهدی مسکیننواز، رضا مظاهری، مهدی محمدی، پوریا مضروب، امیرحسین میرخلیلی، حسن ناصری، علی نوریزاد، مجتبی نایری، رمضان همتی، احمد یزدانیپور.

به کانال نه به زندان نه به اعدام در تلگرام بپیوندید
https://t.me/NoToPrisonNoToExecution